محمد و مریم با هم نامزد بودند و
در شرف ازدواج بودند که این نامزدی به خاطر ایمان مریم به مسیح مورد حمله
قرار می گیرد. نامزد مریم که یک مسلمان بسیجی متعصب بود متوجه ایمان مریم
میشود و چونکه محمد جزو یکی از مامورین شکنجه گرا بود سعی میکند که ایمان
مریم را به چالش بکشد؛ که در نهایت اعتقادات خود محمد زیر سوال می رود.
Mohamad
and Mariam are engaged to be married, but their engagement is put to
test by a series of fatalistic events, after Mariam converts to
Christianity. At the end, Mohamad needs to face the reality concerning
Miriam's conversion in a country where politics and religion are woven
into a net of oppression and totalitarian islamic rulership.